روزمرگی و خاطرات گذشته

هر روز صبح که از خواب بیدار میشم یه صبحانه دل نشین لذیذ اماده میکنم . برای خودم لقمه میگیرم با هر لقمه یاد روز های که خونه پدرم بودم میوفتم که هر روز صبح زود سفره وسط خونه پهن بود .مامان مارو بزور از خواب بیدار میکرد که پاشو اماده شو صبحانه بخور مدرسه ات دیر شد . همین که میگفت دیر شده مثل جت میپریدیم به قول خودمون خواب تو سرمون میشکست ،با صورت نشسته مینشستیم سر سفره . داخل سفره از نیمرو ،پنیر محلی،مربایی که مامان خودش درست کرده بود و کلی مخلفات مثل گردو ،پسته،خیارو گوجه بود ،اما ما بزور یکم تخم مرغ میخوردیم اماده میشدیم میرفتیم مدرسه . چه روز های خوبی بود چه زود میگذره . گوشه ای از خاطراتم ✨ . . . . . . . #قدیمی #قدیم #خاطره #خاطرات #رفیق #مدرسه #صبحانه khiyall